آقای حاجی بابایی، اگر خدای ناکرده فرزند شما [نه فرزند وزیر] دچار چنین حادثه تلخی شود، درخواستتان چه خواهد بود؟
البته این تکرار حادثه به گونهای دیگر هم قابل پیگیری است؛ جایی که واژگونی اتوبوس حامل دانش آموزان بروجنی خانوادههای زیادی را داغدار میکند، اتوبوس دانش آموزان اهل سیستان و بلوچستان، سفر چند هزار کیلومتریاش را -به مانند برخی اتوبوسهای دیگر- با واژگونی نیمه تمام میگذارد، برخی از آینده سازان از خطر گاز گرفتگی و مرگ خاموش میرهند و خلاصه حوادث متعددی که از راه میرسند و برخی به خیر میگذرند و برخی نگذشته و بر دل میمانند.
پر واضح است که مقداری ریسک در هر پروسهای قابل پذیرش بوده و حتی دقیقترین وسایل اندازه گیری نیز مشمول خطا (ولو بسیار ناچیز) هستند اما آیا تعمیم دادن این بحث به مقولهای که با جان انسانها ارتباط داشته و به ویژه درباره اعضای نوجوان وگاه نونهال جامعه بحث میکند، درست خواهد بود؟!
برای درک این ماجرا بد نیست که وجه اشتراک چند حادثه تلخ را بررسی کنیم: جایی که سالها پیشتر قایق حامل دانش آموزان در دریاچه کوچک یکی از پارکهای پایتخت واژگون شده و تعدادی غرق میشوند تا عکس العمل مسئولان به ماجرا، کم عمق کردن تمامی دریاچههای قایقرانی بوده و اجبار در استفاده از جلیقه ایمنی مدتی فراگیر شود اما هیچ کس به یاد نیاورد که یکی از رئوس شکل گیری این حادثه، متولیان این برنامه بودند که از قضا هیچ اطلاعی از اصول ایمنی نداشته و حتی از مسئولیت خودشان هم آگاه نبودند که اگر غیر از این بود، دست کم "مسئول" واقعه معرفی میشد.
اکنون کافی است تا این حادثه را با یکی از واژگونیهای اتوبوس حامل دانش آموزان در چند وقت اخیر قیاس کنیم؛ به عنوان مثال، داغ درگذشت بیست و چند دانش آموز بروجنی به حدی سنگین بود که رهبر انقلاب و سران سه قوه با صدور پیامهای تسلیت جداگانهای نسبت به آن واکنش نشان دادند اما آیا این سطح از واکنش، با آشکار شدن "مسئول" مواجه شد یا روند ادامه یافت تا دوباره و چند باره چند اتوبوس دیگر هم با بیمبالاتیهایی به همین سبک دچار سانحه شوند؟!
شاید بد نباشد که وسعت بررسیمان را افزایش داده و در نقب زدن به تاریخچه حوادث، نمونههایی مانند جان باختن چند کودک در انتهای نمایش یک مجری تلویزیونی را هم بیفزاییم که با پلمب کردن سالن غیر استاندارد (از سرنوشت حال حاضر این سالن اطلاعی در دست نیست!) و البته اشکهای مجری در شروع دور جدید برنامههایش همراه شد اما پر واضح است که "مسئول" هنوز یافت نشده است.
اصلا چطور است که به ماجرای جان باختن مادر و فرزندی اشاره کنیم که در مرکز استان خراسان شمالی به داخل کانال آب عمیقی سقوط میکنند که از قضا سالها از ساخت آن میگذشته اما پوشیده نشده تا بالاخره در یک روز بارانی این دو هموطن را بلعیده و پیکر کودک بعد از سی و پنج ساعت جستوجو کشف شده ولی "مسئول" کماکان مفقود بماند؛ یا به غرق شدن اتوبوس دریایی در سواحل بندرعباس اشاره کنیم که 25 تن از هموطنانمان را به کام مرگ کشید اما فارغ از نقش نیروهای امدادی در غرق کردن این شناور فرسوده (!)، میز ریاست هیچ "مسئول"ی در آستانه غرق شدن هم قرار نگرفت.
بیشک حوادث بسیاری هست که در مناطق مختلف کشورمان در ذهن شهروندان نقش بسته و از حیث یافته نشدنِ "مسئول"، شایستگی افزوده شدن به موارد بالا را داراست اما چرا سیل این اتفاقات تا کنون به یک استعفای مسئولانه یا حتی یک عذرخواهی ساده منجر نشده است؟
شاید سادهترین پاسخ، همان تعیین نشدن "مسئول" باشد که البته در هنگام کسب موفقیت هم آفت به شمار آمده و به شکل سهم خواهی، مصادره پیروزی و... بروز پیدا میکند؛ رفتاری ناپسند که متاسفانه به شدت رایج بوده و در بسیاری از مناسبات و ارکان جامعهمان به چشم میخورد.
به عنوان نمونه، در حالی که طی روزهای گذشته جزئیات خبر ناگوار سوختن دانش آموزان و حاشیههای آن اقصی نقاط کشورمان و حتی بسیاری از کشورهای جهان را درنوردیده و اظهار نظرهای مختلفی درباره آن مطرح میشود، هنوز هیچ مسئولی شهامت پذیرش مسئولیت ماجرا را نداشته و به عبارتی بهتر، حلقه گم شده حوادث قبلی، در حادثه شین آباد هم مفقود است؛ این در حالی است که نماینده این خطه در مجلس شورای اسلامی طی روزهای گذشته تاکید بسیاری بر استعفای وزیر آموزش و پرورش داشته و این درخواست در سطوح مختلفی در حال تکرار است.
این واکنش مردمی در حالی صورت میگیرد که وزیر در زمان وقوع حادثه در کشور حضور نداشته است و معاون وی به همراه جمعی از مسئولان، در همان روز وقوع آتش سوزی در منطقه حضور به هم رسانده و از نزدیک پیگیر اجرا بودهاند اما شاید بیفرجام رها شدن فاجعه دانش آموزان بروجنی و حوادث مشابه در اردوهای راهیان نور از یکسو و اظهار نظرها و عکس العملهای عجیب وگاه نسنجیده وزیر آموزش و پرورش در آن زمان سبب شده که حالا برخی خواستار استعفای حاجی بابایی باشند.
بدین ترتیب جمله «وزیر استعفا بدهد» اینقدر تکرار شده که وزیر بلافاصله پس از بازگشت از عربستان، بدون وفت وقت از فرودگاه امام خمینی (ره) راهی فرودگاه دیگر تهران شده و برای عیادت از مصدومان شین آباد، راهی آذربایجان شرقی و غربی میشود تا وعده پیگیریای را که در پیام تسلیتش داده، عملی کند؛ «اینجانب [حاج بابایی] برخود وظیفه میدانم ضمن بررسی دقیق حادثه [ماجرا را] تا مشخص شدن علل و نیز بهبودی کامل این عزیزان پیگیری نمایم.»
اینجاست که وزیر در کسوت کارشناس و شاید کارآگاهی قرار میگیرد که قرار است ضعفی را ردیابی کند که به رغم سپری شدن سالها از وزارتش، نه تنها وجود داشته، بلکه منجر به وقوع برخی از تلخترین رویدادهای دانش آموزی در کشور شده است؛ رویدادهایی که در بسیاری از کشورها با استعفای "مسئول" مواجه شده و به گونهای تدبیر میشود که از تکرار آن در آینده جلوگیری شود اما در میان مسئولان ما تعبیر به شانه خالی کردن از مسئولیت شده و بیهیچ تاثیری ادامه مییابد تا کمترین برداشت از آنها، بیاحترامی نسبت به جان شهروندان و مماشات با قصور کنندگان در وظیفه باشد.
روز گذشته فرمانده نیروی انتظامی در واکنش به حاشیههای خبر برکناری رئیس پلیس فتای تهران نکات جالبی مطرح کرد؛ احمدی مقدم گفت: «اینکه باب شده هر اتفاقی میافتد میگویند باید استعفا بدهند درست نیست چرا که ما مسلمان هستیم و باید بررسی کنیم مقصر و قاصر کیست و قاطعانه با وی [مقصر یا قاصر] برخورد شود. تا زمانی که برای ما محرز نشود که فردی مقصر است با وی برخورد نمیکنیم.» آنچه از فحوای این سخنان بر میآید، محرز بودنِ قصور فرد عزل شده است اما مهمتر آنکه این قصور با شهامت توسط سکاندار ناجا بیان میشود. به نظر شما اگر وزیر آموزش و پرورش واکنشی شبیه به این در ماجرای جان باختن دانش آموزان بروجنی نشان میداد، امروز تقاضای استعفای وی این همه متقاضی به خود میدید؟
اینجاست که یا فرد خاطی قابل شناسایی بوده و میبایست علاوه بر ارجاع وی به مقامات قضایی، برای بازگرداندن اعتماد به جامعه به مردم معرفی شود و یا به هر دلیل قابل شناسایی نبوده (مثلا به صورت قصور جمعی بوده و چند نفر در شکل گیری آن سهیم باشند) که در این صورت میبایست مقام ارشد با استعفای خود، مسئولیت پذیریاش را به اثبات برساند که اگر غیر از این باشد، شایستگی ادامه خدمت در آنجایگاه را نخواهد داشت؛ این فلسفهای است که برخی مدیران کشورهای دیگر را در مواقع بروز حوادث ملی مجبور به عذرخواهی و استعفا میکند اما ظاهرا در میان مدیران ایرانی جایگاهی ندارد.
برای بررسی چرایی این اختلاف رویکرد، بد نیست که در گرماگرم حادثه آتشین دانش آموزان شین آبادی، یک سوال از وزیر آموزش و پرورش مطرح کرده و پیشاپیش از آمادگی کامل خود برای انتشار پاسخ ایشان بگوییم:
آقای حاجی بابایی، اگر خدای ناکرده فرزند شما [نه فرزند وزیر] دچار چنین حادثه تلخی شود، درخواستتان از وزیر آموزش و پرورش چه خواهد بود؟